اسفراینی . [ اِ ف َ ی ِ ] (اِخ ) (قاضی ...) بهاءالدین . کریمی سمرقندی شاعر را در حق وی مدحی است و قاضی چون حق او نشناخت کریمی این قطعه بدو فرستاد:
زهی چو آتش پنبه شده نشانه ٔ دیدار [ کذا ]
ترا تبش نه و انگشت نه مگر که فروغ
دروغ گوید هر کو ترا ثنا گوید
منت بگفتم و نشناختم دریغ دروغ .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.