اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سهل ، مکنی بابی امامة. یکی از صحابه . وی نواده ٔ دختری اسعدبن زرارة است . دو سال پیش از رحلت رسول اکرم (ص ) در مدینه ٔ منوره تولّد یافت . پیغمبر وی را بنام جدش موسوم ساخت . و با این وصف بصحبت آن حضرت نایل نشد و فقط احادیث و اخباری را که از اصحاب کبارشنیده نقل و روایت کرده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.