اسرق . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سارق . دزدتر. دزدنده تر. سارق تر.
- امثال :
اسرق من اَکتل .
اسرق من بُرجان ؛ یقال انّه کان لصّاً من ناحیة الکوفة صلب فی السرق فسرق و هو مصلوب .
اسرق من تاجة؛ قال حمزة حکی هذا المثل محمدبن حبیب فلم ینسب الرجل و لا ذکر له قصة.
اسرق من زبابة ؛ هی الفارة البریة و الفار ضروب فمنها الجرز و الفار المعروفان و هما کالجوامیس و البقر و البخت و العراب و منها الیرابیع و الزباب و الخلد فالزّباب صم یقال زبابة صمّاء و یشبه بها الجاهل قال الحرث بن حلزة:
و لقد رأیت معاشرا
جمعوا لهم مالاً وولدا
و هم زباب حایر
لاتسمع الاَّذان رعدا.
ای لایسمعون شیئاً یعنی الموتی و الخلد ضرب منها اعمی .
اسرق من شظاظ ؛ هو رجل من بنی ضبة کان یصیب الطریق مع مالک بن الرّیب المازنی زعموا انّه مرّ بامراءة من بنی نمیر و هی تعقل بعیراً لها و تتعوّذ من شرّ شظاظ و کان بعیرها مسناً و کان هو علی حاشیة من الابل و هی الصغیر فنزل و قال لها اءَ تخافین علی بعیرک هذا شظاظاً؟ فقالت ماآمنه علیه . فجعل یشغلهافاعقلت بعیرها فاستوی شظاظ علیه و جعل یقول :
رُب ّ عجوز من نُمیر شهبره
علمتها الانقاض بعد القرقره .
الانقاض صوت صغار الابل و القرقرة صوت مسانها فهو یقول علمتها استماع صوت بعیری الصغیر بعد استماعها قرقرة بعیرها الکبیر. (مجمع الامثال میدانی ).
اسرق من عقعق .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.