استنجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رستن . (منتهی الارب ). خلاصی . (اقرب الموارد). || از بیخ بریدن درخت . (منتهی الارب ). || حاجت خود برآوردن از کسی . یقال : استنجی منه حاجته ؛ ای تخلصها. || شستن موضع غائط و بول را و سنگ و کلوخ مالیدن بدان جای . تنبل . استطابة. (منتهی الارب ) (زوزنی ). استطیاب . تمشع. امتشاش . || رطب چیدن . || چیدن هرچه باشد. || رطب یافتن یا خوردن آنرا. (منتهی الارب ). || شتافتن ، و فی الحدیث : اذا سافرتم فی الجدوبة فاستنجوا؛ ای اسرعوا. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || استنجاء وتر؛ کمان کشیدن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.