استعکاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فربه گردیدن شتر و سوسمار. || به چیزی درآمدن . (منتهی الارب ). || میل کردن و چسبیدن شکار از خوف صیاد: استعکد الطائر؛ انضم الی الشی ٔ مخافةالجوارح من الطیور الجوارح ، و استعکد الضب ُ بحجر اوشجر؛ تعصر به مخافة عقاب او باز. (اقرب الموارد). || استعکد الماء؛ اجتمع. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.