اسافل . [ اَ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اسفل . پائین ترین ها. کمینها. (غیاث اللغات ). پائین ها. زبون تران . ضد اعالی . || سرینهای مردم . (غیاث ). سواءة : زن قدری زهر در ماشوره نهاد یک جانب در اسافل برنا... (کلیله و دمنه ). || شتران ریزه . (منتهی الارب ). شتران خرد. || عَبل الاَسافل ؛ ضخم الفخذین و الساقین .
- اسافل اعضاء ؛ سواءة.
- اسافل ناس ؛ ادانی . سَفَلة.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.