اساریع. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اسروع . شاخهای ریزه که از بن درخت رزروید و گاهی نرم و ترش آن خورده شود. (منتهی الارب ). || آب داری دندان و درخشندگی آن . (منتهی الارب ): ثغر ذواساریع. || خطوط و نشانهای کمان . (منتهی الارب ). || پاره های سیم و زر گداخته : الحدیث فی صفةالنّبی (ص ): کان عنقه اساریعالذهب ؛ ای سبائکه . (منتهی الارب ). || کرمک هاست سپیدرنگ سرخ سر، که در ریگ و وادی ظبی یافت شود. و بدان انگشت های زنان را تشبیه کنند. (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.