ارهان . [ اِ ] (ع مص ) گرو کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بگرو نهادن . (کنزاللغات ). || گرو بستن با کسی فرزند خود را: ارهن ولده به . (منتهی الارب ). || سلف دادن در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). بها پیش دادن . (منتهی الارب ). پیشی خواستن . (کنز اللغات ). || دایم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ثابت ودائم داشتن چیزی را (چنانکه طعام و شراب ). || سست گردانیدن . (منتهی الارب ). || ارهان در سلعه ؛ گران کردن متاع را. (منتهی الارب ). || گران خریدن . (آنندراج ). || در تهلکه انداختن . (آنندراج ) (کنز اللغات ). || ارهان میت ؛ درآوردن مرده در گور. (منتهی الارب ). || اَرْهَن َ فلاناً ثوبه ؛ دفع کرد جامه را بسوی وی . (منتهی الارب )؛ دفعه الیه لیرهنه . (تاج العروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.