ارم . [ اِ رَ ] (اِخ ) پدر عاد. (ربنجنی ) (کنزاللغات ) (غیاث اللغات ). نام پدر عاد نخستین . (منتهی الأرب ) (مؤید الفضلاء از زفان گویا). یا نام پدر عاد پسین . (منتهی الأرب ). || یا مادر عاد. (منتهی الأرب ) (آنندراج ). || یا نام قبیله ٔ عاد. (منتهی الأرب ) (آنندراج ): و کان ممّا صنع اﷲ للانصار، و هم الاوس و الخزرج ، انهم کانوا یسمعون من حُلَفائهم بنی قُریظة و النضیر- یهودالمدینة - أن نَبیاً مبعوث فی هذا الزمان و یتوعدون الأوس َ و الخزرَج به اذا حاربوهم فیقولون : انّا سنقتلکم معه قتل عاد وَ اِرَم . (امتاع الاسماع مقریزی ج 1 ص 31).
لو أننی کنت ُ مِن عاد و من اِرم
رَبیب قَیل و لقمان و ذی جدن .
افنون التغلبی (البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 1 ص 166).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.