ارعاء. [ اِ ] (ع مص ) رویانیدن گیاه . (تاج المصادر بیهقی ). چرانیدن ستور را: ارعی اﷲ الماشیة؛ یعنی برویاند خدای علف را تا بچرد آنرا ستور. (منتهی الأرب ). || ارعاء مکان ؛ چراگاه کردن جایی را. || گوش بکسی داشتن . (منتهی الأرب ). گوش فاداشتن .(زوزنی ). گوش فراداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). گوش دادن سخن کسی را. استماع . گوش بسوی چیزی داشتن . || ارعاء بر کسی ؛ مهربانی بدو کردن . (منتهی الأرب ). || بخشودن . (منتهی الأرب ). ببخشودن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رعایت و مرحمت کردن . || باقی داشتن . (منتهی الأرب ). || ارعاء ارض ؛ بسیارگیاه شدن آن . بسیارعلف شدن زمین . (منتهی الأرب ). || آزرم داشتن . (زوزنی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.