ارضاض .[ اِ ] (ع مص ) درنگی کردن . (منتهی الأرب ). درنگی شدن مرد. (تاج المصادر بیهقی ). || آهسته و گران گردیدن . (منتهی الأرب ). || سخت دویدن .(منتهی الأرب ). || سطبر گردیدن ماست . ستبر شدن شیر. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). غلیظ شدن شیر و مثل آن . || بریده شدن شیر. (منتهی الأرب ). || روان کردن خوی . (منتهی الأرب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.