ادرم . [ اَ رَ ] (ع ص ) برابر. هموار. جای هموار. (مؤید الفضلاء). || فراخ . || مرد که دندان ندارد. آنکه دندان او ریزیده باشد. آنکه دندان ندارد. (مهذب الاسماء). دندان ریزیده . (تاج المصادر بیهقی ). || کعب ادرم ؛ آنکه بسبب پیه و گوشت حجم [ کذا ] آن معلوم نشود. (منتهی الارب ). آنکه شتالنگ وی پنهان بود ازبسیاری گوشت . از فربهی قاب پا نمودار نشده . آنکه کعب او پوشیده باشد بگوشت . آنکه بژول وی پنهان بود از گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). ج ، دُرم . || الأدرم من العراقیب ؛ الذی عظمت ابرته . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.