اخیل . [ اَ ی َ ] (ع ص ) خالناک . خالدار. باخال : رجل اخیل ؛ مرد خالناک . (منتهی الارب ). آنکه بر اندام او خال بسیار باشد: وجه اخیل ؛ روی باخال . || (اِ) کبر. بزرگ منشی . (منتهی الارب ). || ( ن تف ) نعت تفضیلی از اختیال .
- امثال :
اخیل من ثعلب فی استه عهنة ؛ قال حمزة هذا مثل رواه محمدبن حبیب و لم یفسره و لااعرف معنی المثل .
اخیل من غراب ؛ لانه یختال فی مشیته .
اخیل من مذالة ؛ یعنون الامة، لانها تهان و هی تتبختر.
اخیل من واشِمة اِستها ؛ قال ابوعمرو هی امراءة وشمت فرجها فاختالت علی صواحباتها ویقال بل هی دُغة. (مجمعالامثال میدانی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.