اخوربعی . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ابن حراش . صاحب صفةالصفوه گوید: نام او بما نرسیده است از عبدالملک بن عمیر از ربعی بن حراش روایت شده که او گفت : ما سه برادر بودیم و عابدتر و اصوم و افضل مابرادر وسطی بود و من مدتی غایب بودم و چون به اهل خویش بازگشتم مرا گفتند برادر خویش را دریاب که در شرف موت است من بسوی او شتافتم و او را مرده یافتم و بر بالین وی نشستم و بگریستن پرداختم او دست خویش برداشت و جامه از خود دور کرد و گفت : السلام علیکم . گفتم : ای برادر پس از موت حیاتی هست گفت : انی لقیت ربی فلقینی بروح و ریحان و رب غیرغضبان و انه کسانی ثیاباً خضراً من سندس و استبرق و انی وجدت الامر ایسر مما تحسبون . ثلاثاً فاعملوا و لاتغتروا، ثلاثاً. و انی لقیت رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم فاقسم ان لاابرح حتی آتیه فعجلوا جهازی . پس خاموش شد گوئی تندتر از ریگی بود که به آب اندازند. رجوع به صفةالصفوة ج 3 ص 19 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.