اخرق . [ اَرَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خرق . گول تر. نادان تر.
- امثال :
اخرق من حمامة ؛ وذلک انها تبیض بیضها علی الاعواد الثلاثة فربما وقع بیضها فتکسر.
اخرق من ناکثة غزلها و یقال من ناقضة غزلها ؛ و هی امراءة کانت من قریش یقال لها ام ّریطة بنت کعب بن سعدبن تیم بن مرة و هی الّتی قیل فیها خرقاء وجدت صوفاً، و الّتی قال اﷲعز و جل فیها: و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا. (قرآن 92/16). قال المفسرون کانت هذه المراءة تغزل و تأمر جواریها ان یغزلن ثم تنقض و تأمرهن ان ینقضن ما فتلن و امررن فضرب بها المثل فی الخرق . (مجمعالامثال میدانی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.