اختضار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بریده گردیدن . || اختضار حمل ؛ برداشتن آن . || اختضار جاریه ؛ زائل کردن دوشیزگی او. || اختضار کلأ؛بریدن گیاه سبز را. نبات بسبزی فرا درودن . (تاج المصادر). نبات بسبزی فادرودن . (زوزنی ). تربر کردن . || تازه و تر گرفته شدن . || بجوانی مرگ دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به نوجوانی مردن . در تاج العروس آمده : اختضر الکلأُ بالضم ؛ اخذو رعی طریاً و غضاً قبل تناهی طوله و ذلک اذا جززته و هو اخضر و منه قیل للرجل الشاب اذا مات فتیاً غضاً قد اختضر لأنه یؤخد فی وقت الحسن والاشراق و فی بعض الأخبار ان ّ شاباً من العرب أولع بشیخ فکان کلما رآه قال أجززت یا أبا فلان فقال له الشیخ یا بنی و تختضرون ؛ أی تتوفون شباباً و معنی أجززت آن َ لک اَن ْ تجز فتموت . در منتهی الارب چ طهران ، اُختُضِرَ فلان ٌ، بغلط «جوانمرد شد»، بجای «جوانمرگ شد» آمده است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.