اخترگو. [ اَ ت َ ] (نف مرکب ) اخترگوی . منجم . منجم احکامی . منجم حشوی . کاهن . (زوزنی ) (محمودبن عمر ربنجنی ). عرّاف . (محمودبن عمر ربنجنی ). فال گوی :
اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست
کور اخترگوی و محرومی ز راست .
- اخترگوی شدن ؛ کهانت .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخترگو. [ اَ ت َ ] (نف مرکب ) اخترگوی . منجم . منجم احکامی . منجم حشوی . کاهن . (زوزنی ) (محمودبن عمر ربنجنی ). عرّاف . (محمودبن عمر ربنجنی ). فال گوی :
اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست
کور اخترگوی و محرومی ز راست .