احلال . [ اِ ] (ع مص ) احلال بمکانی ؛ فرود آوردن در جائی . (منتهی الارب ) (زوزنی ). || احلال از احرام ؛ بیرون آمدن از احرام . مقابل احرام (در حج ّ) . (زوزنی ) (منتهی الارب ). || حلال گردانیدن . (منتهی الارب ).حلال کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || واجب کردن . || احلال شاة؛ بسیارشیر شدن گوسپند از خوردن گیاه بهاری بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده باشد. (منتهی الارب ). شیر در پستان آمدن بی زه . (تاج المصادر). || در ماههای حلال درآمدن . (منتهی الارب ). از ماههای حرام بیرون آمدن . (زوزنی ). || در حِل ّ درآمدن که بیرون حَرَم باشد. || از عهد و میثاق خویش بیرون آمدن . (منتهی الارب ).از میثاق و عهد بیرون آمدن . (تاج المصادر). || احلال ِ بنفس ؛ سزاوار عقوبت شدن . (منتهی الارب ). مستوجب عقوبت شدن . (زوزنی ). || از حرام بیرون آمدن . (صدرالافاضل خوارزمی در شرح مقامات حریری ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.