اجدع . [ اَ دَ ] (ع ص ) نعت است از جدع . (منتهی الارب ). گوش یا بینی یا لب بریده . (زوزنی ). گوش بریده . (تاج المصادر). بینی بریده . (تاج المصادر). بریده بینی : انفک منک و ان کان اجدع . || دست بریده . || لب بریده . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). مؤنث : جَدْعاء. ج ، جُدع .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.