اثعال . [ اِ] (ع مص ) بسیار شدن : اَثْعَل َ الضیفان . || عظیم شدن : اثعل َ الأجرُ. || خلاف کردن : اثعل القوم علینا. || سخت گردیدن کار که ندانند به چه روی برآید: اثعل الأمر. || انبوه ناک گردیدن جای آب برداشتن : اثعل الوِرد. || اثعلت ِ الارض ؛ روباه ناک شد زمین . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.