اتباع . [ اِ ] (ع مص ) پیروی کردن . از پی رفتن . از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن . در پی رفتن . از پس فراشدن . || بازپس داشتن . در پی داشتن . || دررسانیدن . (زوزنی ). || واپس کردن . (زوزنی ). || در پی فرستادن . || رسیدن بکسی . دررسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از پس دررسیدن . || دو لفظ پی یکدیگر آوردن بر یک روی و لفظ ثانی تأکید معنی لفظ اول باشد، مانند حسن بسن ، قبیح شقیح . || برات دادن بر کسی . (منتهی الارب ). حواله کردن چیزی با کسی . (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.