ابکار. [ اَ ] (اِ) اَبکاره . کشت و زرع . کشاورزی . حَرْث :
چوورزه به ابکار بیرون شود
یکی نان بگیرد بزیر بغل .
توسعاً، مزرع :
دزدیست آشکاره [ روزگار ] که نستاند
جز باغ و حائط و رز و ابکاره .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابکار. [ اَ ] (اِ) اَبکاره . کشت و زرع . کشاورزی . حَرْث :
چوورزه به ابکار بیرون شود
یکی نان بگیرد بزیر بغل .