ابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) مسیحی . عیسی بن یحیی جرجانی مسیحی ایرانی . مولد او جرجان و منشاء وی بغداد است و در اقسام حکمت نظری به جودت ذهن معروف و در ادب و حسن خط مشهور است . مهذب الدین عبدالرحیم بن علی که از اجلّه ٔ حکمای زمان خویش است گوید در میان اطبای متقدم و متأخر نصاری کسی در فصاحت و جودت بیان چون ابی سهل نیامده است و گویندشیخ الرئیس ابوعلی سینا شاگردی او کرده و بعض کتب خود را بنام او نوشته است و آنگاه که شهرت علم و عمل او به سمع ملک العادل خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن محمد پادشاه هنرپرور رسید او را به دربار خویش خواند واو دیری در خدمت وی بزیست و پاره ای از کتب خویش از جمله کتاب التعبیر را به نام وی کرد و نظامی عروضی سمرقندی در چهارمقاله آرد که : ابوالعباس مأمون خوارزمشاه وزیری داشت نام او ابوالحسین احمدبن محمد السهیلی ، مردی حکیم طبع و کریم نفس و فاضل و خوارزمشاه هم چنین حکیم طبع و فاضل دوست بود و بسبب ایشان چندین حکیم و فاضل بر آن درگاه جمع شده بودند، چون ابوعلی سیناو ابوسهل مسیحی و ابوالخیر خمار و ابوریحان بیرونی و ابونصر عراق اما ابونصر عراق برادرزاده ٔ خوارزم شاه بود و در علم ریاضی و انواع آن ثانی بطلمیوس و ابوالخیر خمار، در طب ّ ثالث بقراط و جالینوس بود و ابوریحان در نجوم بجای ابومعشر و احمدبن عبدالجلیل بود و ابوعلی سینا و ابوسهل مسیحی خلف ارسطاطالیس بودند درحکمت که شامل است همه ٔ علوم را. این طائفه در آن خدمت از دنیاوی بی نیازی داشتند و با یکدیگر انس در محاورت و عیش در مکاتبت میکردند. روزگار بنپسندید و فلک روا نداشت ، آن عیش بر ایشان منغص شد و آن روزگار برایشان بزیان آمد. از نزدیک سلطان یمین الدوله محمود،معروفی رسید با نامه ای ، مضمون نامه آنکه شنیدم که در مجلس خوارزمشاه چند کس اند از اهل فضل که عدیم النظیرند چون فلان و فلان ، باید که ایشان را به مجلس ما فرستی تا ایشان شرف مجلس ما حاصل کنند و ما به علوم و کفایات ایشان مستظهر شویم و آن منّت از خوارزمشاه داریم و رسول وی خواجه حسین بن علی میکال بود که یکی از افاضل و اماثل عصر و اعجوبه ای بود از رجال زمانه و کار محمود در اوج دولت ملک او رونقی داشت و دولت او عُلُوّی و ملوک زمانه او را مراعات همی کردند و شب ازاو باندیشه همی خفتند. خوارزمشاه خواجه حسین میکال را به جای نیک فرود آورد و علفه ٔ شگرف فرمود و پیش از آنکه او را بار داد، حکما را بخواند و این نامه برایشان عرضه کرد و گفت محمود قوی دست است و لشکر بسیار دارد و خراسان و هندوستان ضبط کرده است و طمع در عراق بسته من نتوانم که مثال او امتثال نکنم و فرمان او به نفاذ نپیوندم شما در این چه گوئید. ابوعلی و ابوسهل گفتند ما نرویم اما ابونصر و ابوالخیر و ابوریحان رغبت نمودند که اخبار صلات و هبات سلطان همی شنیدند. پس خوارزمشاه گفت شما دو تن را که رغبت نیست پیش از آنکه من این مرد را بار دهم سر خویش گیرید پس خواجه اسباب ابوعلی و ابوسهل بساخت و دلیلی همراه ایشان کرد و از راه گرگان روی به گرگان نهادند. روز دیگرخوارزمشاه حسین علی میکال را بار داد و نیکوئی ها پیوست و گفت نامه خواندم و بر مضمون نامه و فرمان پادشاه وقوف افتاد ابوعلی و ابوسهل برفته اند لیکن ابونصرو ابوریحان و ابوالخیر بسیج میکنند که پیش خدمت آیند و باندک روزگار برگ ایشان بساخت و با خواجه حسین میکال فرستاد و به بلخ به خدمت سلطان یمین الدّوله محمود آمدند و به حضرت او پیوستند و سلطان را مقصود از ایشان ابوعلی بوده بود و ابونصر عراق نقاش بود بفرمود تا صورت ابوعلی بر کاغذ نگاشت و نقاشان را بخواند تا بر آن مثال چهل صورت نگاشتند و با مناشیر به اطراف فرستادند و از اصحاب اطراف درخواست که مردی است بدین صورت و او را ابوعلی سینا گویند طلب کنند و او رابه من فرستند. اما چون ابوعلی و ابوسهل با کس ابوالحسین السهلی از حضرت خوارزمشاه برفتند چنان کردند که بامداد را پانزده فرسنگ رفته بودند. بامداد بسر چاهساری فرودآمدند پس ابوعلی تقویم برگرفت و بنگریست تا بچه طالع بیرون آمده است چون بنگرید روی به ابوسهل کرد و گفت بدین طالع که ما بیرون آمده ایم راه گم کنیم و شدت بسیار بینیم بوسهل گفت رضینا بقضأاﷲ من خود همی دانم که از این سفر جان نبرم که تسییر من در این دو روز به عیوق میرسد. و او قاطع است . مرا امیدی نمانده است و بعد از این میان ما ملاقات نفوس خواهد بود. پس براندند. ابوعلی حکایت کرد که روز چهارم بادی برخاست و گرد برانگیخت و جهان تاریک شد و ایشان راه گم کردند و باد طریق را محو کرد و چون باد بیارامید دلیل از ایشان گمراه تر شده بود در آن گرمای بیابان خوارزم از بی آبی و تشنگی بوسهل مسیحی به عالم بقا انتقال کرد و دلیل و ابوعلی با هزار شدت به باورد افتادند- انتهی . و چنانکه از نقل شهرزوری مستفاد میشود، ابوسهل با اینکه دین ترسائی داشت پای بند ظواهر آن نبود چنانکه هیچگاه به کنائس مسیحی حاضر نمی آمد. از کلمات ابوسهل است : نومة بالنهار بعد اکلة خیر من شربة الدواء النافع؛ یعنی بیماران را بروز خوابی کوتاه پس از طعام بهتر از داروئی سودمند است . معروفترین کتاب جرجانی کتاب المائة اوست در طب مشتمل بر صد مقاله و این کتاب در نوع خویش اولین کتاب جامع طب اسلامی است و میتوان گفت بیرنگ و طرحی است که ابوعلی بنای قانون بر آن نهاده است . ثلث نخست این کتاب در کلیات صناعت و ثلث دوم مخصوص امراض عامه و ثلث سیم مشتمل امراض خاصه است . و ابن التلمیذ امین الدوله موفق الدین را بر این کتاب تعلیقاتی است و گویند نعمان اسرائیلی طبیب مشهور بوصیّت استادان خودکتاب المائه را از بر کرد. و باز از کتب ابوسهل است : کتاب اظهار حکمةاﷲ فی خلق الانسان و کتاب الاختصار المجسطی و کتاب طب الکلی فی جزئین و کتاب الکلیات فی الطّب و کتاب فی علم الطبیعی و کتاب منتخب العلاج و مقالة فی الجدری و مقالة فی الطاعون و مقالة فی النبض و کتاب فی الطاعون و کتاب التعبیر و این دو کتاب اخیر را بنام ملک العادل ابوالعباس مأمون خوارزمشاه کرده است . وفات بوسهل به 401 هَ . ق . در چهل سالگی به بیابان میان خوارزم و گرگان و مدفن او نیز بدانجا بود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.