ابنه . [ اُ ن َ ] (ع اِ) دُژَک . (مهذب الاسماء). گره . عقده . || گره در رسن . || گره در چوب . || دُژَک نی ، یعنی گره آن . || دُژَک ساق ، یعنی قوزک آن . || سر حلقوم اشتر. غلصمه ٔ بعیر. || مرداستواررای . || دشمنی . عداوت . اِحن . حِقد.کین . کینه . || وصمت . عیب . آهو. || تباهی . || بیماری ضد طبع. ج ، اُبَن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.