آغاچی . (ترکی ، اِ مرکب ) اَغاجی و آغاجی و آغجی نیز در کتب آمده است ، و ظاهراً بمعنی حاجب و پرده دار است ، و اوچون واسطه ٔ بلاغ میان شاه و مردم یا وزراء بوده است : ملطفه به نزدیک اغاجی خادم خاصه بردم و بدو دادم و جائی فرود آمدم نزدیک سرای پرده وقت سحرگاه فراشی آمد و مرا بخواند برفتم اَغاجی مرا پیش برد. (تاریخ بیهقی ). استادم رقعتی نوشت سخت درشت و بوثاق اَغاچی آمد و رقعه بدو داد و ضمان کرد که وقتی سره جوید و برساند و پس بازآمد بدیوان و بر آغاچی پیغام را شتاب میکرد. (تاریخ بیهقی ). رقعتی نوشتم بامیر چنانکه رسم است که نویسند در معنی استعفا... و آن رقعه به اَغاچی دادم و برسانید. (تاریخ بیهقی ). و در جامعالتواریخ تحت عنوان الحجاب ، یعنی حجاب طغرل بیک سلجوقی نام یکی از آنان را بدینگونه برده است : النذر الاغاجی . و نیز در راحةالصدور راوندی نام حاجبی را نگاشته است بدین صورت : الحاجب عبدالرحمن الب زن الاَغاجی . الحاجب عبدالرحمن الاَّغاجی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.