لپ پريده کردن يا شدن , ژتن , ريزه , تراشه , مهره اي که دربازي نشان برد وباخت است , ژتون , ورقه شدن , رنده کردن , سيب زميني سرخ کرده , تکه کوچک (برف وغيره) , ورقه , پوسته , فلس , جرقه , پوسته پوسته شدن , ورد امدن , برفک زدن تلويزيون
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.