(اسم) [پهلوی: valg] ۱. (زیستشناسی) قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن، یا سوزنی است.
۲. واحد شمارش ورقۀ کاغذ: یک برگ کاغذ.
۳. ورقی برای بازی.
۴. نوعی کباب تهیهشده از قطعههای گوشت گوسفند یا گوساله.
۵. ورقی برای یادداشت؛ فیش.
۶. [قدیمی] ساز و نوا؛ سامان؛ اسباب؛ توشه.
۷. [قدیمی، مجاز] رغبت؛ دوستداری؛ میل.
۸. [قدیمی، مجاز] توان؛ طاقت.
۹. [قدیمی] نغمه؛ آهنگ.
〈 برگ بو: (زیستشناسی) گیاهی خوشبو، با برگهای دراز شبیه آلاله که بهصورت درختچه درمیآید.
〈 برگ بید: ‹بیدبرگ›
۱. (زیستشناسی) برگ درخت بید.
۲. نوعی پیکان شبیه برگ بید: ◻︎ بُدی گر خود بُدی دیو سپیدی / به پیش بیدبرگش برگِ بیدی (نظامی۲: ۱۲۴).
〈 برگ سبز: [مجاز] چیزی کمبها که از روی محبت به کسی هدیه میدهند: ◻︎ بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن / چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن (صائب: لغتنامه: برگ سبز).
〈 برگ نو: (زیستشناسی) درختچهای از تیرۀ زیتونیان، با برگهای درشت و بیضیشکل که همیشه سبز و گلهایش سفید و معطر است.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.