(صفت) [عربی] ۱. پایدار؛ پاینده؛ جاوید.
۲. بازمانده؛ بهجامانده.
۳. (اسم) [قدیمی] باقیماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است.
۴. (اسم، صفت) از نامها و صفات خداوند.
〈 باقی داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن.
۲. ثابت و برقرار داشتن؛ پایدار داشتن
〈 باقی گذاشتن: (مصدر متعدی)
۱. بهجا گذاشتن.
۲. برقرار و پایدار گذاشتن.
〈 باقی ماندن: (مصدر لازم)
۱. بهجا ماندن؛ بازماندن.
۲. پایدار ماندن؛ برقرار ماندن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.