(اسم، صفت فاعلی) ۱. کشندۀ بار؛ باربردار؛ باربر؛ باری.
۲. ویژگی چهارپایی که توانایی حمل بار سنگین را دارد؛ قوی: اسب بارکش.
۳. [قدیمی، مجاز] دارای صبر و تحمل در برابر مشکلات و مصائب؛ صبور.
۴. [قدیمی، مجاز] غمزده؛ غمخوار؛ غصهدار: ◻︎ دل پادشاهان شود بارکش / چو بینند در گِل خر خارکش (سعدی۱: ۵۹).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.