(اسم) [عربی، جمع: اصول] ۱. بن؛ پی؛ بنیاد.
۲. نژاد.
۳. قاعده و قانون.
۴. ریشه؛ ریشۀ درخت.
۵. (حقوق) هریک از مادههای قانون اساسی یا هر قانون دیگر.
۶. آنچه وجودش وابسته به خودش باشد؛ خودِ چیزی.
۷. بیخ؛ بن هرچیز؛ بخش زیرین هر چیز.
۸. خاستگاه.
〈 اصل کار: [عامیانه] شخص یا چیز مهم و عمده.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.