(اسم) ‹چهارسوی، چارسو، چهار سوق، چارسوق، چهارسوک› ۱. چهارطرف؛ چهارجانب؛ چهارسمت؛ جهات چهارگانه.
۲. [مجاز] دنیا.
۳. (اسم، صفت) نوعی پیچگوشتی با سری متقاطع.
۴. [مجاز] چهارراه میان بازار؛ محلی که چهار بازار از آن منشعب میشود.
۵. [قدیمی] چهارراه.
۶. [قدیمی، مجاز] همهجا.
۷. (صفت) [قدیمی] چهارضلعی.
۸. (صفت) [قدیمی] ویژگی شکم سیر و بسیارپر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.