(اسم) ‹چهاربالش، چهاربالشت› [قدیمی] ۱. [مجاز] دنیا: ◻︎ چو در چاربالش ندیدم درنگ / نشستم در این چار دیوار تنگ (نظامی۵: ۷۶۱).
۲. [مجاز] عناصر اربعه: ◻︎ سر آنگاه بر چاربالش نهیم / کز این لنگر «چاربالش» رهیم (نظامی۶: ۱۰۲۷).
۳. چهار بالشی که هنگام نشستن در پشت سر و طرف راست و چپ و زیر پای خود بگذارند و بر آن تکیه بدهند.
۴. تخت؛ مسند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.