(صفت) ‹واژگونه، باژگون، باژگونه، باشگونه، واژون، واژونه، بازگون، بازگونه› ۱. سرنگون؛ برگشته؛ وارون.
۲. [مجاز] دارای نامبارکی؛ شوم: بخت واژگون.
۳. ازکاربرکنارشده معزول.
〈 واژگون شدن:
۱. وارونه شدن.
۲. [مجاز] از دست دادن قدرت و حکومت؛ سقوط کردن: سلسلهٴ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.