(اسم) [پهلوی: humāk] ‹همای› (زیستشناسی) پرندهای با چثۀ درشت از تیرۀ لاشخورها و شبیه شاهین. Δ قدما میپنداشتند خوراکش استخوان است و سایهاش بر سر هرکس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید و در میمنت و سعادت به او مثل میزدند: ◻︎ غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتَش استخوان باشد (عنصری: ۳۲۸).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.