(اسم) ۱. (نظامی) کشتی؛ بهویژه کشتی جنگی.
۲. [قدیمی] مجرایی که از آن گندم، جو، و امثال آن وارد آسیا میشود: ◻︎ از برای دوسیر روغن گاو / معده چون آسیا، گلو چون ناو (سنائی۱: ۲۶۰).
۳. [قدیمی] چوب دراز میانتهی که در مجرای عبور آب قرار دهند.
۴. [قدیمی] دره.
۵. [قدیمی] هر چیز دراز میانتهی.
۶. [قدیمی] جوی.
۷. [قدیمی] = ناودان
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.