(اسم، صفت) [قدیمی] ۱. نادار؛ بیچیز؛ بینوا؛ فقیر؛ مفلس: ◻︎ دل ناداشت پر ز خون باشد / ساغر عیش او نگون باشد (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۸).
۲. [مجاز] بیحیا؛ بیشرم: ◻︎ چنین آمدهست از نقیبان پیر / که با هیچ ناداشت کشتی مگیر (نظامی۵: ۸۸۶).
۳. [مجاز] بیاعتقاد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.