(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ طلاء] [قدیمی] ۱. [مجاز] طلا؛ زر.
۲. (صفت) ویژگی زر خالصی که برای زراندود کردن فلزات دیگر کاربرد داشت: ◻︎ وجود مردم دانا مثال زرّ طلیست / که هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی: ۱۲۰).
۳. ضماد؛ مرهم.
۴. (اسم مصدر) اندودن قطران، روغن، یا دارو بر بدن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.