(اسم، صفت) [عربی] ۱. کسی که در وقت انعقاد نطفه یا هنگام تولد او در بعضی سیارات سعد، مانند زحل و مشتری، قران صورت گرفته باشد: ◻︎ تا بگردوندر کواکب را قران باشد همی / او بُوَد در دینودنیا بیقرین صاحبقران (امیرمعزی: ۵۰۲).
۲. [قدیمی، مجاز] صاحب طالع نیک؛ نیکبخت؛ خوشاقبال. Δ در قدیم منجمان این قران را به فال نیک میگرفتهاند.
۳. [قدیمی، مجاز] عظیمالشٲن.
۴. [قدیمی] = صاحبقرانی
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.