(اسم، صفت) [عربی] ۱. [جمع: شُهود] (حقوق) کسی که در دادگاه دربارۀ موضوع مورد بحث شهادت میدهد.
۲. کسی که امری یا واقعهای را به چشم خود دیده باشد و گواهی بدهد؛ گواه.
۳. (اسم) (ادبی) جمله یا عبارتی از نثر یا نظم که برای اثبات معنی لغت یا موضوعی بیاورند.
۴. [قدیمی، مجاز] معشوق؛ محبوب.
۵. مرد یا زن خوبرو.
۶. (صفت) بازماندگان شهید: فرزند شاهد، دانشگاه شاهد.
۷. آنچه با آن بتوان وجود چیز دیگر را اثبات کرد.
〈 شاهد حال: گواه حاضر.
〈 شاهد عادل (معتمد): شاهد راستگو که به گفتهاش بتوان اعتماد کرد.
〈 شاهد روز: [قدیمی، مجاز] خورشید؛ شاهد رخزرد؛ شاهد فلک.
〈 شاهد جان: [قدیمی، مجاز] معشوق؛ محبوب؛ مقصود جان.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.