(اسم) [پهلوی: spar] ‹اسپر› ۱. آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست میکنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار میدهند: سپر ماشین.
۲. آلتی صفحهای از جنس چرم یا فلز که در جنگها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سروسینه استفاده میشود.
〈 سپر آتشین: [قدیمی، مجاز] آفتاب؛ زرینسپر.
〈 سپر انداختن: [قدیمی، مجاز] سپر افکندن، شکست خوردن و دست از مبارزه برداشتن و تسلیم شدن: ◻︎ چند چو پروانه پر انداختن / پیش چراغی سپر انداختن (نظامی۱: ۴۱)، ◻︎ نه هر جای مرکب توان تاختن / که جاها سپر باید انداختن (سعدی: ۳۵).
〈 سپر بر آب افکندن: [قدیمی، مجاز]
۱. زبون شدن؛ عاجز شدن.
۲. از پیش خصم گریختن.
۳. تسلیم شدن: ◻︎ گر به طوفان میسپارد ور به ساحل میبرد / دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم (سعدی۲: ۵۲۰).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.