(مصدر لازم) [پهلوی: rextan] ۱. جریان یافتن مایعی معمولاً از یک مکان بلند یا از یک محفظه به جایی پایینتر.
۲. (مصدر متعدی) جاری کردن مایع یا هرچیز سیال.
۳. جدا شدن چیزی از چیز دیگر: موهایش ریخت.
۴. (مصدر متعدی) قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف: چند تا چایی ریخت.
۵. [عامیانه، مجاز] به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن: مٲمورها ریختند.
۶. [مجاز] از بین رفتن: ترسم ریخت.
۷. افشاندن چیزی بر چیز دیگر: موهایش را ریخته بود روی صورتش.
۸. [عامیانه، مجاز] وارد کردن پول به حساب؛ واریز کردن.
۹. داخل کردن مواد ذوبشده در قالبی خاص.
۱۰. [عامیانه، مجاز] به طور فراوان و زیاد وجود داشتن: میگفتند آنجا پول ریخته.
۱۱. [قدیمی] پوسیدن؛ تجزیه شدن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.