(مصدر متعدی) ‹رسانیدن› ۱. چیزی یا کسی را به جایی بردن: مرا تا محل کارم رساند.
۲. [عامیانه] آگاهی دادن؛ گفتن مطلبی به کسی.
۳. چیزی را به چیز دیگر نزدیک کردن؛ متصل کردن دو چیز به یکدیگر: دو سرنخ را به یکدیگر رساند.
۴. پرورش دادن؛ پروراندن.
۵. [مجاز] باعث ازدواج دو نفر شدن.
۶. خبر، سلام، یا مانند آنرا به جایی بردن؛ ابلاغ کردن.
۷. دلالت کردن؛ نشان دادن.
۸. وارد کردن؛ دادن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسیب رساندن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.