(صفت نسبی، منسوب به راه) ‹رهی› ۱. رهسپار؛ عازم.
۲. رونده؛ مسافر.
۳. [قدیمی] راهنشین.
۴. [قدیمی] فرستاده.
۵. (اسم، صفت) [قدیمی] غلام؛ بنده.
〈 راهی شدن: (مصدر لازم)
۱. روانه شدن.
۲. سفر کردن.
〈 راهی کردن: (مصدر متعدی) روانه کردن؛ به راه انداختن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.