(صفت) [پهلوی: darham] ۱. مخلوط؛ آمیخته.
۲. آشفته؛ شوریده
〈 درهمبرهم: [عامیانه] درهموبرهم؛ درهمریخته؛ آشفته؛ شوریده؛ مشوش؛ نامنظم.
〈 درهم شدن: (مصدر لازم)
۱. مخلوط شدن؛ آمیخته شدن.
۲. آشفته شدن.
۳. [مجاز] افسرده شدن.
〈 درهم کردن: (مصدر متعدی) مخلوط کردن؛ آمیخته کردن.
〈 درهم کشیدن: (مصدر متعدی) بههم کشیدن؛ ترنجیده ساختن.
〈 روی درهم کشیدن: [قدیمی] چین بر چهره و ابرو افکندن؛ رو ترش کردن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.