(اسم) [عربی، جمع: اَحکام] ١. فرمان؛ امر.
٢. (حقوق) رٲی صادر شده از سوی دادگاه یا قاضی: حکم اعدام.
۳. نوعی بازی ورق.
۴. (ریاضی) نتیجۀ حاصل از یک فرض.
۵. [قدیمی] قضا؛ سرنوشت.
۶. [قدیمی] = حکمیت
۷. (اسم مصدر) [قدیمی] = حکومت
۸. (اسم مصدر) [قدیمی] اطاعت؛ تبعیت.
〈 حکم غیابی: (حقوق) حکمی که دادگاه دربارۀ کسی که در جلسۀ دادرسی حاضر نشده صادر میکند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.