(اسم) [پهلوی: ĵikar] ۱. (زیستشناسی) یکی از اعضای درون بدن انسان و بعضی حیوانات به رنگ سرخ تیره و در بدن انسان در پهلوی راست زیر حجاب حاجز قرار دارد و صفرا از آن مترشح میشود و نقش مهمی در سوختوساز مواد سفیدهای و چربی دارد. وزنش در حدود یکونیم تا دو کیلوگرم و معادل یکسیام وزن بدن است؛ کبد.
۲. [عامیانه، مجاز] جرئت.
۳. [عامیانه، مجاز] شخص بسیار دوستداشتنی و محبوب.
۴. (زیستشناسی) کبد گاو، گوساله، و گوسفند که از غذاهای مقوی و دارای مقدار زیاد ویتامین A، C، و D است؛ جگر سیاه.
۵. [قدیمی، مجاز] غموغصه: ◻︎ قسم هر روزش بیاید بیجگر / حاجتش نَبْوَد تقاضای دگر (مولوی: ۷۵).
〈 جگر داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] جرئت داشتن؛ دلیر بودن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.