(قید، صفت نسبی، منسوب به جهود) ۱. مانند جهودان: ◻︎ به جان آنکه چو عیسیم برد بر سرِ دار / نشست زیر و جهودانه میگریست بهتاب (خاقانی: ۵۵).
۲. (اسم) پارچۀ زردی که در قدیم جهودان برای امتیاز و باز شناخته شدن به دوش خود میدوختهاند؛ پارهزرد؛ غیار.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.