(اسم) ۱. تسمه یا نواری پهن که به کمر اسب یا الاغ میبندند.
۲. هرچیزی که چیز دیگر را با آن بفشارند و زیر فشار قرار بدهند، مانند قید صحافی.
۳. بار.
۴. [قدیمی] یک لنگه بار.
۵. [قدیمی] جوال.
۶. [قدیمی] بار و خروار از چیزی: ◻︎ دراین میانه فزون دارد از هزار کلات / به هریک اندر دینار تنگها بر تنگ (فرخی: ۲۰۷).
〈 تنگ شکر: [قدیمی]
۱. بار شکر.
۲. [مجاز] لب معشوق.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.