(اسم) [پهلوی: vanafšak] ‹بنفسج› (زیستشناسی) گیاهی زینتی، با ساقههای باریک، برگهای متناوب، و گلهایی به رنگهای مختلفِ بنفش، آبی، و زرد که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد.
〈 بنفشهٴ طبری: (زیستشناسی) نوعی بنفشۀ خودرو که در مازندران و گیلان کنار جویبارها میروید: ◻︎ بنفشهٴ طبری خیلخیل سر برکرد / چو آتشی که به گوگرد بر پرورند کبود (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۵).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.