کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
x-ray diffraction پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
X
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایکس
-
x- ray fluorescence spectroscopy 2
فرهنگ لغات علمی
طیفسنجی فلوئورسانس پرتو X
-
x-ray fluorescence (xrf) 8
فرهنگ لغات علمی
فلورسانس اشعه x
-
x-ray photoelectron spectroscopy (xps)
فرهنگ لغات علمی
طیفسنجی فوتوالکترون پرتوی ایکس
-
X-ray astronomy
نجوم پرتوایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] بخشی از علم نجوم که به مطالعۀ پرتوِهای نجومی در بازۀ طیفی پرتوِ ایکس میپردازد
-
X-ray nebula
سحابی پرتوایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای که دمای آن بهقدری بالا است که میتواند تابش ایکس داشته باشد
-
X-ray spectrometer
طیفسنج پرتو ایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] طیفسنجی برای تولید طیف پرتو ایکس یک ماده و اندازهگیری طولِموجهای مربوط به اجزای متفاوت آن
-
X-ray spectrometry
طیفسنجی پرتو ایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] اندازهگیری و تحلیل پراش پرتو ایکس تولیدشده از بلورها
-
X-ray photoelectron spectroscopy
طیفشناسی فوتوالکترونی پرتو ایکس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] روشی که در آن نمونه درمعرض تابش پرتوهای ایکس قرار میگیرد و انرژیهای فوتوالکترونهای گسیلشده از سطح نمونه تعیین میشود
-
X-ray photograph
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عکس اشعه ایکس
-
X-ray therapy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشعه ایکس، درمان با اشعه مجهول
-
X-ray machine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگاه اشعه ایکس
-
X-ray photography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشعه ایکس
-
rays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشعه ها، اشعه، پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه تابشی، برق زدن، درخشیدن، تشعشع داشتن
-
rayed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رادیکال، برق زدن، درخشیدن، تشعشع داشتن